سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم دنیا در کار دنیا دو گونه‏اند : آن که براى دنیا کار کرد و دنیا او را از آخرتش بازداشت ، بر بازمانده‏اش از درویشى ترسان است و خود از دنیا بر خویشتن در امان . پس زندگانى خود را در سود دیگرى دربازد . و آن که در دنیا براى پس از دنیا کار کند ، پس بى آنکه کار کند بهره وى را از دنیا بسوى او تازد ، و هر دو نصیب را فراهم کرده و هر دو جهان را به دست آورده ، چنین کس را نزد خدا آبروست و هر چه از خدا خواهد از آن اوست . [نهج البلاغه]

زندگی تنها

  عشق لالایی بارون تو شباست

                                            نم نم بارون پشت شیشه هاست

     لحظه شبنم وبرگ گل یــــــاس

                                            لحظه رهایــــــــــــی پرنده هاست

     توخود عشقی که همراه منــی

                                            تو سکوت مــــن وفریاد منــــــــــی

     تو خودعشقی که شوق موندنی

                                            غم تلخ ونگ شعرای منـــــــــــــی

     وقتی دنیا درد بی حرفـــــی داره

                                            تویی که فریــــــــاد دردای منـــــی




میثم ::: یکشنبه 85/8/7::: ساعت 9:4 عصر

" السی " دختر بچه هشت ساله ای بود که با پدر و مادرش در خانه ای نزدیک ساحل

دریا زندگی می کرد و به همین خاطر روزی سه ، چهار ساعت داخل آب یا توی ساحل بود .

 در یکی از روزها " السی " از زبان پیرمردی که کنار ساحل بستنی می فروخت ،

 داستانی در مورد پری دریایی شنید .         

 از آن روز به بعد دخترک هشت ساله تمام هوش و حواسش پی آن بود  

 که چگونه می تواند تبدیل به یک پری دریایی شود .   

او ابتدا این سؤال را از پدرش پرسید ، اما پدر " السی " که تمامم فکرش این بود

که روزها تعداد بیشتری پیراشکی در کنار ساحل بفروشد ، 

با بی حوصلگی به او جواب سربالا داد . پس از آن دخترک از مادرش ،

همسایه ها و خلاصه از هر کسی که می شناخت این سؤال را پرسید   

 اما جواب را پیدا نکرد تا اینکه یک روز حوالی ظهر که طبق معمول هر روز به دستور پدرش ،

 باید پیراشکی های داغی را که مادر در خانه درست می کرد به دست او می رساند ،

 حدود ۲۰ پیراشکی توی سینی گذاشت و کنار ساحل به سوی دکه ی پدرش راه افتاد

 که ناگهان چشمش به مردی افتاد که کنار آب نشسته بود  

" السی " که خبر نداشت آن مرد یک دله دزد است ،  

به سویش رفت و از او پرسید : "چگونه می توان پری دریایی شد ؟ "  

مرد دزد وقتی چشمش به پیراشکی ها افتاد ، فکری به سرش زد و

نقطه ای را در فاصله صد متری - داخل دریا - به " السی " نشان داد   

 و گفت : " تو باید تا آنجا شناکنان بروی و از کف دریا که عمقش فقط یک متر است ،

 پنج تا صدف برداری و بیاوری اینجا تا من راز پری دریایی شدن را به تو بگویم . "

دختر بینوا با خوشحالی سینی پیراشکی ها را به دست مرد دزد سپرد و  

به آب زد و صد متر را شنا کرد و هر طوری بود از کف دریا پنج صدف پیدا کرد

 و راه رفته را برگشت اما وقتی مرد را ندید تازه فهمید کلک خورده است !       

 لذا در حالی که گریه می کرد نگاهی به صدفها انداخت که ناگهان دید داخل یکی از صدفها ،

 مرواردیدی درشت و درخشان وجود دارد !      

" السی " معطل نکرد و با سرعت به طرف دکه ی پدرش دوید ...    

آری ، دخترک شاید نمی دانست چگونه می توان پری دریایی شد ،

اما خوب می دانست که قیمت آن مروارید برابر است با

قیمت تمام مغازه هایی که در ساحل دریا قرار دارد !      




میثم ::: یکشنبه 85/8/7::: ساعت 8:47 عصر

در زبان عربی می‏گویند کلمه " عشق " در اصل از ماده " عشقه‏ " است ،

 و " عشقه " نام گیاهی است که در فارسی به آن " پیچک " می‏گویند

که به هر چیز برسد دور آن می‏پیچد ، مثلا وقتی به یک گیاه دیگر می‏رسد

دور آن چنان می‏پیچد که آن را تقریبا محدود و محصور می‏کند و در اختیار خودش قرار می‏دهد.

یک چنین حالتی در انسان پیدا می‏شود

 و اثرش‏ این است که بر خلاف محبت عادی انسان را از حال عادی خارج می‏کند،

خواب‏ و خوراک را از او می‏گیرد، توجه را منحصر به همان معشوق می‏کند،

یعنی‏ یک نوع توحد و تأحد و یگانگی در او به وجود می‏آورد،

 یعنی او را از همه‏ چیز می‏برد و تنها به یک چیز متوجه می‏کند

به طوری که همه چیزش او می‏شود، یک چنین محبت شدیدی.

در حیوانات چنین حالتی مشاهده نشده است. در حیوانات ،

علائق حداکثر در حدود علائقی است که انسانها به فرزندانشان دارند.

 یا همسرها نسبت به هم دارند. اگر غیرت دارند، اگر تعصب دارند،

 هر چه که نسبت به‏ اینها دارند، در حیوانات هم کم و بیش پیدا می‏شود.

 ولی این حالت به‏ این شکل ، مخصوص انسان است




میثم ::: یکشنبه 85/8/7::: ساعت 11:29 صبح


 یه موضوعی براتون انتخواب کردم که میشه پیرامونش خیلی حرفها زد چون علاوه بر اینکه باید مواظب موهات باشی باید مواظب انتخاب هم باشی,انتخاب به این مهمی     
انتخاب یه دوست         
زیرا زندگیت علاوه بر اینکه به یه مو بنده به یه دوست هم بستگی داره یا به قولی زندگی در انتخاب خلاصه میشود
یه نصیحت میکنم اونم اینکه تعداد دوستاتون بیشتر از 3 تا نباشه ویه جوری باشه که اواسه کسی بمیر که واست تب کنه
هر وقت یه حرفی رو که واسه خودت مشکله که تو دلت به خودت بگی واسه کسی گفتی مطمن باش که اون بهترین دوستت     
علی هم یکی از هموناس که براتون گفتم و میشه بهش گفت دوست. زیرا اونقدر باهاش راحتم که اگه برادری به سن و سال اون داشتم که ندارم عمرن اینقدر باهاش راحت بودم.  
تو انتخابش تقریبن تمام معیارهای انتخاب رو رعایت کردم ولی خب بعضی وقتا یذره اذیتم میکنه ولی خودش نمیدونه . خوشبختانه تا هالا درد ترک دوستی رو درک نکردم چون بهترینارو انتخاب کردم  مثل علی یه بینی      
علی جان امیدوارم هر جا هستی موفق باشی
 


میثم ::: یکشنبه 85/7/30::: ساعت 11:9 صبح


عکس بالا متعلق به من (میثم) مدیریت این وب است.امیدوارم از اینکه این صفحه رو باز کردید پشیمون نشید  و خوشتون بیاد               
ولی خب تازه تازست وهالا هالاها کار دارهز باید ببخشید     
باید از زحمات توحید  نیز تشکر کنم که مرا در ساختن این وب یاری کرد.         
وبرای اینکه کامل بشه نیاز به نظر شما هست
در ضمن پرسپولیسی هم هستم که این فصل میخواد مثل توپ بترکونه  ....بوم              
پس از همین هالا منتظر قهرمانی چلسی و پرسپولیس باشد        
نظرات خیلی خوصوصیتونو میتونید به شماره ی 9126145605 ویا پست الکترونیکی
www.maysam_chelsea_cat@yahoo.com
ارسال نمایید 


میثم ::: یکشنبه 85/7/30::: ساعت 11:3 صبح


عشق است که بهم میرساند در روزی که پسری ,عاشق دختری نابینا شد دختر از او پرسید ا انتظار تو از من چیست؟ پسرک عاشق گفت:که تو مرا در هیچوقت و در هیچ  شرایطی تنها نگذاری ومرا ترک نکنی ومرا انتور که هستم بخواهی و با من زندگی کنی       
و    چنین اغاز شد بهار اندو            
دختر نابینا با  پسر دلباخته زندگی میکند و زمانی که دختر بینایی خود را بدست می اورد متوجه میشود که معشوقش نیز نابیناست.دختر با کنایه با او بد میشود و او را تنها میگذارد
در این حال مجنون ما تنها به جمله ای بسنده کرد و انهم این بود که  (مواظب چشمانم باش)اه     
امیدوارم شما هم مثل من فهمیده باشید که پسرک عاشق چشمانش را برای که خرج کرده بود   



میثم ::: شنبه 85/7/29::: ساعت 11:45 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 3


بازدید دیروز: 2


کل بازدید :6642
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
میثم
از طرفدارهای خفن چلسی و عاشق مسافرت و گردشگری. مهربان و دوستار زیبایی.رنگ ابی رو دوست دارم . وهمچنین غرور رو خیلی دوست دارم به شرطی که چیزی داشته باشم که بهش غرور بورزم
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<